خیال کردم

خیال کردم صدامو دوست داری

خیال کردم میشه همرات باشم 

خیال کردم اگه پیشم بمونی

میتونم صاحب دستات باشم

 

تو اینجایی ولی دلشوره داری

نگاهت جای دیگه گیر کرده

نمک خوردی نمکدونو شکستی

چشاتو لقمه ی کی سیر کرده؟

 

یه حسی میگه چشمامو ببندم

یه حسی میگه سختی پُره درده

یه حسی توی گوشم میگه آروم

نترس اونی که رفته برمیگرده

 

اگه سهم منو دستام نبودی

چرا موندی که هستی مو ببازم؟

منی که زود باور کرده بودم

میتونم با تو دنیامو بسازم

 

غرورم رو کف دستم گذاشتم

که دستاتو بگیرم ، پا گذاشتی

نگیر از من همین یه رد پایی

رو که روی غرورم جا گذاشتی

 

تو رفتی فال قهوه م تلخ میشه

نه ، انگاری نمیشه فال من شی

همش قهوه ، همش حافظ ، همش بد

مگه زوره؟ نمیخوای مال من شی

 

نگو تقصیر من بوده جدایی

نگو از دست کارات خسته بودم

تموم اشتباه من همین بود

مسافر بودی و دل بسته بودم

 

اگه گفتم که پای عشقمون باش

واسه امروز و فرداهای من نیست

ته سیگارهامو له نکردم

که پایان رفاقت له شدن نیست...


همه میگن

همه میگن چقد دنیات آرومه 

کسی از حال من چیزی نفهمیده 

درسته مثل سایه با تو ام اما

نگاه تو همیشه سمت خورشیده 

 

چقد دلتنگ خش خش های پاییزم 

داره حسرت برام از ابر میباره 

ببین شهری که هر دو عاشقش بودیم

چقد کوچه به پاهامون بدهکاره

 

" تو میری شک ندارم تو نبودت 

برای من با دنیا سازشی نیست 

چه طوفان عجیبه جدایی 

که حتی قبلشم آرامشی نیست "

 

زیر بارون نرو که بعد تو واسم

دیگه چیزی توو این دنیا نمیمونه 

بزار دلخوش به چن تا ردپا باشم 

توو بارون رد پایی جا نمیمونه 

 

یه عمره از توی دستم میخونن که 

به جز عشق تو چیزی توی فالم نیست 

تو میری تا به من ثابت بشه گاهی 

تمام زندگی توو دست آدم نیست

 

" تو میری شک ندارم تو نبودت 

برای من با دنیا سازشی نیست 

چه طوفان عجیبه جدایی 

که حتی قبلشم آرامشی نیست "


غصه شاعر آرزوبیرانوند

یــه کـوه غـصـه رو دوشـم

چـشـــام لبـریـز بــــــارونـه

تـو نـیستی و بهـار امسال

واســم مـثـله زمستـــــونه

 

 

هـوای خــونـه دلــگیــــــره

پــر از بغـضـای سرسنگین

چـقـد جـات خـالیـه پیشم

کنار سـفره ی هفت سین

 

 

خدایــــــا کاش میشد بازم

بـــرم اردی/ بهشت پـــیش

چــقد مـیخواستم اون و با

همـون پـیـراهن آبـیــش...!

 

 

یـه ساله هر چـی میگردم

تو دستات مهربونــی نیس

ایـنـا درده کـه می خـونــم

ایـنـا شیریـن زبونـی نیس!

 

 

هـمـه دنـیـا دروغ مـیـگـــن

مـیـگـن کـه حـال تـو خـوبه

اگـه خــوبــی چــرا انـقــد

نـگـاهـت غـرق آشـــــوبه؟

 

 

چـرا دلـواپـسـت مـیـشـم؟

چـرا مـثله تـو بی تـــــابم؟

چـرا افــسـرده می بـیـنـم

تو رو هر شب توی خوابم؟

 

 

بـبـین مـردم چـه حـرفایی

دارن پشت ســــرم میگن

تو ، تـــــوی قلبمی ، اما

به دنـبـال یکی دیــگه ان!

 

 

بـیـا اسـطـوره ی شـعـرام

بــذار پـیـشم یـه راهی رو

دلـم تـنـگه بـیـا بـــــردار _

از ایـنجا تنگ ماهی رو...!


خداحافظ

شاعر آرزوبیرانوند

"خداحافظ عزیزِمن حلالم کن زمین گیرم


 نمیدانم چه تاریخی، ولی یک روز میمیرم


نمی خواهم دِلَت تَنگ غروب خسته ام باشد


 اگر حتی جوان مُردم بگو پیشِ خودت پیرم


حلالم کن اگر روزی ، شبی یکوقت ناغافِل


تو را رنجانده ام از خود نگو که از تو دلگیرم


چه شبهایی که عشق تو نمک پاشیده بَر زخمم


 من از غریبی ها ، از عشق از زندگی سیرم


 اگر مُردم ،شدم یک روح سرگردان و آواره


غروب هرشب جمعه سراغی از تو میگیرم


 شدم لیلی نمیدانم ، تو هم مجنون من هستی ؟


سکوتی تلخ .... میدانم جوابم را نمیگیرم


یقین دارم وفاداری ولی باز من میترسم


 از اینکه ناگهان روزی بگویی از تو هم سیرم


خداحافظ نگاهم کن همین یک لحظه آخر


 نمی دانم چه تاریخی، ولی من بی تو میمیرم.....


"


حباب قیمت

این طرف مردم! اون طرف مردم!

هر چی که داریمو به صف می‌کنیم!

اینقد از قیمتا حباب نساز!

این ماییم که داریم کف می‌کنیم!

 

وقتشه دیگه اعتراف کنم

رأی من چیزیو درست نکرد!

انتخاب من از بد و بدتر...

پایه‌های کسیو سست نکرد!

 

رأی من اشتباه بود اما...

جز همین اشتباه راهی بود؟

 من گناهم چی بود وقتی که...

هر کسی اومد اشتباهی بود!

 

پادشاهی که لخت، می‌خندید!

محو اون چیزی که نبود، شدیم!

مگه رویامونو بنفش نخواست؟!

پس چرا این همه کبود شدیم؟!

 

هر دری رو به روی ما قفله

وعده‌ی ما مگه کلید نبود؟!

ما نباید ادامه می دادیم...

هیچ چی از شما بعید نبود!

 

نصف پایینِ نقشه‌ی وطنم...

مرده از تشنه‌گی و آب نیست!

ما به زودی گرسنه می‌خوابیم...

گشنه‌گی فاجعه‌س! حباب نیست!

 

پادشاهی که لخت، می‌خندید!

محو اون چیزی که نبود، شدیم!

مگه رویامونو بنفش نخواست؟!

پس چرا اینجوری کبود شدیم؟!